ارزشمندی به چه معناست و چه راه هایی برای تقویت آن وجود دارد؟

ارزشمندی به چه معناست و چه راه هایی برای تقویت آن وجود دارد؟

شما ارزشمندی را چه چیزی تعریف می کنید؟
دوست داشتن خود؟ احترام گذاشتن به خود؟ عزت نفس و ارزشمندی واقعا به چه معناست؟
آیا احساس بی ارزشی می کنید؟ اگر عزت نفس بالایی داشته باشیم، رفتار ما
چگونه خواهد بود؟
برای برای اینکه به مفهوم دقیق آن پی ببرید، در این مقاله با مثال و به روشنی توضیح می دهیم که احساس ارزشمندی چیست. پس تا پایان با همراه باشید

 

آنچه در این مقاله می خوانید:

 

ارزشمندی به چه معناست؟ عزت نفس یعنی چه؟

آیا ارزشمندی به این معناست که خودمان را دوست داشته باشیم؟ مگر آدم خودشیفته هم کسی نیست که خودش را دوست دارد؟
کسی که احساس ارزشمندی می کند، به خودش احترام می گذارد و خودش را خیلی دوست دارد.
از لحاظ تئوری، ارزشمندی همان برچسب ارزشی است که هر کسی روی خودش می زند.
مثل اینکه من با خودم بگویم: من چقدر می ارزم؟
مهم نیست که دیگران من را قبول دارند یا نه؟! مهم نیست بقیه چطور با من رفتار می کنند و چقدر در جامعه پذیرفته شده ام.
شاید اگر دیگران مرا نپذیرند، سطح ارزشمندی من پایین بیاید، ولی با تمرین می توان آن را دوباره بازگرداند.

تو چقدر ارزشمندی؟

تا به حال از خودتان بپرسیده اید: من چقدر می ارزم؟
اصلا این سوال به چه معناست؟
برای درک بهتر، یک مثال می زنم. فرض کنید که من جایی سخنرانی می کنم. ولی سخنرانی خوبی از آب در نمی آید. بعد از سخنرانی هم همه به من می خندند. به نوعی از جمع طرد می شوم.

مثال

اگر عزت نفس من پایین باشد و احساس ارزشمندی نکنم، خودم را سرزنش می کنم و به خودم توهین می کنم.
به خودم می گویم: خراب کردی! بهتر بود نمی رفتی! اضلاً نو برای این کار ساخته نشدی!

نتیجه احساس ارزشمندی

ابه نظر شما اگر من عزت نفس بالایی داشته باشم، در چنین شرایطی چطور با خودم برخورد می کنم؟
به خودم می گویم: درست است که خراب کردی، بله! واقعیت همین است اما همین که جرئت داشتی سخنرانی کنی، به تنهایی خیلی ارزشمند است. هرچند کلیت سخنرانیت خوب نبود، ولی بعضی قسمت ها را خیلی خوب گفتی!
این نوع برخورد با خودم، باعث می شود که از تکرار سخنرانی برای دفعات بعد پشیمان نشوم و به من شهامت تکرار می دهد. نهایتاً هم بالاخره من به یک سخنران حرفه ای تبدیل خواهم شد.

نتیجه ی احساس بی ارزشی

کسی که برای خودش ارزش قائل نمی شود، به محض اتمام سخنرانی اش، توسط نقاد درون به باد کتک گرفته می شود.
احساس بی ارزشی به قدری به این شخص فشار وارد می شود که برای همیشه با سخنرانی خداحافظی می کند.
چنین شخصی که احساس ارزشمندی نمی کند، کم کم از تمام موقعیت های زندگی باز می ماند. احساس ناتوانی می کند و وارد یک چرخه ی معیوب می شود. به طوری که دائم خودت را سرزنش می کنی!

او به جایی می رسد که حتی اگر موفق باشد، متاسفانه خوشبخت و خوشحال نیست. زیرا حال خوب این فرد، پایدار نیست. حال خوب او لحظه ای و آنی است و مربوط به لحظه ای است که موفق شده است. درحالیکه با گذشت زمان اندکی دوباره حالش بد می شود. اگر هم زمانی موفق نشود، به سرعت به هم ریخته و آشفته حال می شود.

 چطور از عزت نفس پایین و بی ارزشی رها شویم؟

تمرین های زیادی برای رسیدن به ارزشمندی وجود دارد که در دوره غیرحضوری رسیدن به ارزشمندی و افتدار درونی هم گفته شده اند.
در این دوره شما از برداشتن نقاب های خود شروع می کنید و بعد از آشتی با کودک درون خود، با مفهوم ارزشمندی آشنا می شود. بعد تمرین های کاربردی و راهکارهای طلایی برای رسیدن به ارزشمندی و تقویت عزت نفس به شما ارائه می شوند.

برای تهیه ارزشمندی دوره کلیک کنید.

 چند تمرین برای رسیدن به ارزشمندی

تمرین اول

لیستی از چیزهایی که ارزشمندی شما را تعیین نمی کنند، تهیه کنید و آنها را مرور کنید.
به خود یادآوری کنید که حساب بانکی، عنوان شغلی، جذابیت و رسانه های اجتماعی ذیل هیچ ارتباطی با احساس ارزشمندی شما ندارند.

آسان است که در تعقیب پول، وضعیت و محبوبیت گرفتار شوید.
به ویژه هنگامی که این چیزها توسط افراد اطراف ما و به طور کلی جامعه بسیار ارزشمند است.
اما تلاش کنید تا یک قدم به عقب بردارید و به آنچه در هنگام تعیین ارزشمندی افراد مهم است، فکر کنید :
مهربانی، دلسوزی، همدلی، احترام به دیگران و اینکه چقدر خوب با اطرافیان رفتار می کنند.

تمرین دوم

روی شناسایی، به چالش کشیدن و اعلام کردن صدای نقاد درون خود کار کنید.
همه ما یک منتقد درونی داریم که دوست دارد نواقص ما را نشان دهد.
طبیعی است که گاهی بگذاریم این نقاد درونی با نقد کردن از ما از ما سوء استفاده کند.
اما اگر همیشه به او این اجازه را بدهیم که خیلی اوقات پیروز شود، او فکر می کند که رفتارش درست و خوب است!

تقویت احساس ارزشمندی با ۵ تمرین فوق العاده کاربردی و تأثیرگذار!

سخن پایانی:

حالا که با مفهوم ارزشمندی آشنا شدید، حتما به اهمیت و نقش آن در زندگی پی برده اید. برای رسیدن به ارزشمندی، علاوه بر تمرین هایی که گفتیم، تمرین های زیادی وجود دارد که در دوره ارزشمندی هم کامل آموزش داده شده است. امیدواریم با نوشتن این مطلب در راه رشد و توسعه فردی شما عزیزان قدمی برداشته باشیم.

شاید شما هم خودتان را نسبت به دیگران ضعیف و کم ارزش می دانید! و یا شاید آن طور که شایسته ی شماست، به خودتان احترام نمی گذارید! به هر حال اغلب افراد حس ارزشمندی پایینی دارند و دچار ضعف ارزشمندی هستند. مشکلی که در نگاه اول کوچک است ولی آن قدر ریشه ای است که مشکلات بسیار و بزرگی در پی آن ایجاد خواهند شد. ما در فرافکر در چند مقاله به مفهوم دقیق احساس ارزشمندی و راه های تقویت حس ارزشمندی پرداخته ایم. اکنون می خواهیم دلیل اینکه چرا ارزشمندی ما دچار ضعف میشود، صحبت کنیم. همیشه دانستن علت می تواند به حلّ مشکل کمک کند؛ پس تا پایان این مطلب با ما همراه باشید!
آنچه در این مقاله می خوانیم…

بگذارید این مطلب را با یک داستان معروف شروع کنیم.

یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.

سخنران گفت:
بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم.
سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید:
چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.

این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید.
بعد اسکناس را برداشت و پرسید:
خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟
و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت:
دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.

و ادامه داد:

در زندگی واقعی هم همین طور است؛ ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم.
ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.

۱- چرا و چگونه حس ارزشمندی ما تخریب می شود؟

موارد زیر، عواملی هستند که باعث تضعیف و تخریب حس ارزشمندی انسان می شوند:

  1. داشتن انتظارات بیش از حد از خود
  2. مقایسه کردن خود با دیگران
  3. قانون مورفی

انتظارات بیش از حد از خود

زمانی که بین خود واقعی و یا توانمندی های پیدا و نهان ما و خود آرمانی و ایده آل ما -یعنی آنچه که می خواهیم باشیم- فاصله و ناهماهنگی زیادی وجود داشته باشد، احساس ارزشمندی ما زیر سوال خواهد رفت.
داشتن توقع و انتظارات غیر منطقی از خود یکی از عوامل مهم کاهش احساس ارزشمندیست.

مقایسه خود با دیگران

در زمان مقایسه ی خودمان با دیگران، اگر دائم فکر کنیم که ما فرد موثر و مفیدی نیستیم یا عملکرد و دستاوردهای دیگران بسیار بالاتر است، دچار احساس کم ارزشی خواهیم شد.
ما چون از بیرون به دیگران از بیرون نگاه می کنیم و به خودمان از درون.
به همین خاطر همواره پستوی خانه ی خود را با اتاق پذیرایی دیگران مقایسه می کنیم. بنابراین خود را پایین تر می یابیم.

قانون مورفی

برطبق این قانون، افرادی که احساس ارزشمندی پایینی دارند، خود را مسبب همه رخدادهای ناخوشایند زندگی می دانند.
در حالیکه زمانی که کارها بر وفق مراد است، آن را به دیگران یا شرایطی که خارج از کنترل آن هاست نسبت می دهند.

۲- تاثیر محیط اطراف در احساس ارزشمندی

گاهی تعاریفی که از مفاهیم صورت می گیرد، با ذهنیت ما همخوانی ندارد. در این لحظه تعارض به وجود می آید.
گاهی ما تعارضات را بروز می دهیم، مهم است که با تعارضات ما چه برخوردی خواهد شد.
به عنوان مثال زمانی که ما می گوییم ساعت ۶ صبح بیدار شدن برای من خیلی سخت است، ما تعارضمان را بروز داده ایم.
برخورد دیگران با این تعارض به این صورت است که اول از همه ما را قضاوت می کنند.
وقتی قضاوت ها در مورد ما بد باشد حس بی ارزشی به ما دست می دهد.
وقتی احساس بی ارزشی کنیم ،اول از همه شادی ما در زندگی کم می شود.
در این زمان ممکن است اطرافیان متوجه شوند که شما مثل قبل انرژی ندارید و شاد نیستید.

نتیجه تعارضات

زمانی که فردی با تفاوت دیدگاهش با دیگران برخورد می کند، متوجه می شود که دارای خصوصیاتی است که تنها در جمع دوستان خاص خود احساس راحتی می کند و  ممکن است حتی در خانواده خود هم این احساس را نداشته باشد.

در اینجا ممکن است سبک زندگی شما مورد تایید خانواده نباشد و همواره شما را به خاطر ویژگی های رفتاری دوستانتان سرزنش کنند.
بنابراین فرد با دو تصمیم رو به رو می شود.

  • یا اینکه می پذیرد رفتارهایش اشتباه است و از این جا به بعد راه خود را جدا می کند و تبدیل به یک ضد ارزش می شود.
  • یا اینکه قربانی ارزش ها می شود و تبدیل به فرد آرمانی مورد نظر دیگران می شود.

ممکن است فرد انسان آرمانی خود را رشد دهد؛
بعد هرچیزی که با ویژگی ها این انسان آرمانی همخوانی ندارد را در نیمه ی تاریک وجود خود قرار دهد و در واقع آن ها را از خود، خانواده و جامعه پنهان می کند.

۳- شما کجا چه نقابی بر صورت دارید؟

در ادامه ی مطالبی که در بخش قبل گفتیم، بحث نقاب ها به میان می آید.
هر یک از ما در طول زندگی از نقاب هایی استفاده می کنیم.
هیچ یک از ما همه جا و همیشه خود واقعی مان نیستیم.
در واقع در زمان ها و مکان های مختلف، به تبع شرایط موجود، تغییر رفتار می دهیم و به نوعی ماسک یا نقاب بر صورت داریم.

مثلاً من در محل کارم، در جایگاه یک کارمند، به شکلی متفاوت با وقتی که در جمع خانوادگی حضور دارم، رفتار می کنم. من ماسک کارمند به صورت می زنم.
یا وقتی به عنوان دانشجو در کلاس درس حاضرم، نقاب دانشجو دارم. در حالیکه وقتی کنار دوستانم هستم، رفتارم کاملاً متفاوت است.

اما شما بدون نقاب چقدر با خودتان راحت هستید؟ اصلاً چرا از نقاب استفاده می کنیم؟

سخن پایانی: در این نوشته به اهمیت ارزشمندی پی بردیم و فهمیدیم چه عواملی باعث تخریب آن می شوند.
دانستیم که ما همه از نقاب های مختلفی استفاده می کنیم و دلیل آن را هم فهمیدیم.
حالا که دلیل تخریب و تضعیف حس ارزشمندی را فهمیدیم، وقت آن رسیده که به ارزشمندی برسیم!

محتویات دپارتمان در یک نگاه

ترتیب پیشنهادی فرافکر برای مطالعه مطالب دپارتمان

پیشنهادات ویژه برای این مقاله

دیدگاهتان را بنویسید